۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

حسابداری سیاق

حسابداری سیاق
خط سیاق
هنگامی که تازه ، کارم را در حرفه حسابداری شروع کرده بودم ، حسابداران سیاق ، که هنوز تعدادشان فراوان بود ، روش خودشان را قدیمی و مطمئن و حسابداری سیستم ده دهی را نامطمئن و بچگانه ! بر می شمردند .
سیستم ثبت دستی دفاترِ فرعیِ یکطرفه ، هنوز در بعضی سازمان های پول ساز رایج بود و آن ها نیز روش خود را اصیل ، مدرن و دارای کنترل و اطمینان فوق العاده می دانستند .
کامپیوترهای شخصی ، PC ها ، به تازگی گوی سبقت را از سیستم های مین فریم کامپیوتری سنگین و عریض و طویل چسبنده ، ربوده بودند .
برنامه نویسان بسیاری از روزهایی که با مین فریم کار می کردند با حسرت یاد کرده و در این فکر بودند که چگونه به کار با PC ها ، که اندکی نیز بچگانه ! بنظر می رسید ، سویچ کنند .
در هر مرحله ، ناگزیر ، تعدادی از همراهی با تکنولوژی روز باز می مانند و احساس ستمدیدگی و چفا در حق شان به ذهن آنها راه می یابد .
حسابداری کامپیوتری در کنار سیستم دستی قابل توجیه بود ، کمتر کسی فضای قابل اعتماد و قابل مشاهده دفتر و دستک و کارت حساب را رها کرده و منحصرا خود را به دست کامپیوترها می سپارد .
در توجیه چند سال بعد چنان هیاهوی به راه انداخته بودیم که ببین و نپرس
حتی تا چند سال پیش نیز مقاومت در برابر استفاده از سیستم های کامپیوتری وجود داشت ،
حسابداران قدیمی ، که عموما تسلطی بر کاربری سیستم های مالی کامپیوتری نداشتند ، بسیار منطقی و محکمه پسند استدلال می کردند که :
از دفتر حساب یک واحد تجاری ، صرفا و منحصرا یک نسخه در تمام دنیا وجود دارد و آن هم توسط مالک مضبوط می باشد .
حال آن که دیتا و برنامه کامپیوتری را می توان روی هر رایانه ای کپی کرده و گزارش متفاوتی پرینت و ارائه نمود !؟
برنامه نویسان تحت سیستم عامل DOS نیز در برابر سویچ کردن روی محیط ویندوز مقاومت می کردند .
و امروزه برای سویچ کردن به محیط وب مقاومت و کشمکش مشابه ای در جریان است .
درگیری ها و سوء تفاهم ها در زمینه های فوق ، یعنی تصمیم گیری بر سر باقی ماندن در محیط شناخته شده تر و ایمن تر یا تجربه محیط های جدید و بهره برداری از تکنولوژی بالاتر آن و پذیرش ریسک شکست یا دچار مخاطره شدن
آن چنان اساسی بود و مایه تعارض بین افراد ، مجموعه ها و تیم های کاری می گشت که بسیاری روابط حرفه ای و حتی شخصی را تحت تاثیر قرار داده بود .
هر کجا که مقاومت کنندگان می توانستند : فرآیند ارتقا سیستم و تکنولوژی را با وقفه روبرو می ساختند .
از آنجایی که آنها سابقه بیشتر و جایگاه مستحکم تری در سازمان ها داشتند معمولا با استفاده از اقتدار و جایگاه مدیریتی خویش ، هر گونه حرکت رو به جلو را می توانستند سد کنند
این تقابل و تعارض در سطح کلان تر یعنی در پهنه جامعه و کشور نیز به روشنی جریان دارد .
طرفداران مناسبات کهنه و ناکارآمد حتی با استفاده از ابزارهای سیاسی و ابزارهایی که سیاست مداران به تبع انجام وظیفه در اختیار دارند ، مانند قوای نظامی و انتظامی و بدنه دولت ، سعی در باقی ماندن و اجبار دیگران به ماندن در چارچوب های بسته ای که آن ها را زمین بازی خودشان می پندارند ، می نمایند .
... ادامه دارد ...

۱۳۹۲ آبان ۳۰, پنجشنبه

چگونه توسعه به فقر انجامید ؟

پیرو یادداشت های تجارب تخصصی دوران اشتغال به امور اداری-مالی و حسابرسی با عنوان در باره ( توسعه this fucking ) ! ؟: ، با درخواست دوستان که چگونه سیاست های توسعه و رشد که بخصوص بسیار پرسروصدا در دولت آقای هاشمی اجرا گردید به افزایش فقر و بیکاری و اختلال در کسب و کار منجر گردید ، بر آن شدم تجربیات ام از آن دوران را به رشته تحریر درآورم : 
الف - با هرچه خودمانی تر شدن ، مجموعه های سازمانی دولتی و حکومتی ، تمایلات انحصار طلبانه افزایش و از طرف دیگر جوابگویی سیستم های کنترل داخلی سیستم های اداری مالی و حسایرسی کاهش یافت .
آن قسمت از سیستم های کنترل داخلی که بر چرخش فرم ها و لزوم اخذ مجوزها و امضا از مسئولین و متصدیان متفاوت سازمانی ، طراحی گردیده ، در صورتی کارآیی دارد که قسمت های مختلف یک سازمان با یکدیگر حد و اندازه های اداری ( آشنایی ، همدستی ، همرایی) را نگاه دارند .
در صورتی که مسئولین و کاربرهای مختلف سازمان با یکدیگر یکدست و "هم داستان"  شوند ، حالتی که می توان از آن به "جفت و جور" کردن گزارشات و اطلاعات مالی_اداری نام برد اتفاق می افتد و کنترل از راه دور و کنترل از مرکز ، بی معنا می گردد .
..........
ب - با افزایش احساس مالکیت (به جای مدیریت و مسئولیت ) نسبت به سازمانی که بتدریج به اشغال کامل درمی آمد ، کلیه منابع طبیعی درآمدی که در کنار مجموعه های دولتی وجود داشت و مشمول تصدی و مالکیت دولت نبود ، مغایر با قوانین مالی محاسباتی و قانون منع مداخله ، به تصرف کارکنان و البته با هدایت و مدیریت مسئولان رده بالا در می آمد .
در نتیجه بخش خصوصی که از قبل و در کنار این مجموعه ها مشغول کسب درآمد بود ، درآمدش کاهش یافته یا قطع می شد و به خیل بیکاران افزوده شده یا در بعضی موارد با دادن رانت ، "پول چایی" و "سهم مالکانه دولتیان" ! ، "حق حساب"  می توانسته اند به صورتی ناعادلانه به کار ادامه دهند .
به طور مثال :
در کنار تمام واحدهای تولید یا توزیع دولتی ، عده ای راننده ، کامیون دار ، متصدیان باربری و حمل و نقل ، تخلیه و بارگیری ، و ... فعالیت خصوصی دارند .
فعالیت آنها ربطی به مجموعه دولتی ارائه دهنده خدمات یا کالا ندارد و بطور سنتی و قانونی و با مراعات اصول و مقررات و پیگیری های بازرسان و حسابرسان ، رسم بر این بود که مجموعه دولتی دخالت یا مشارکتی در آن زمینه نداشته باشد ،
اگر نوعی ارتباط وجود داشت ، معمولا به طور مخفی و با مراعات
دوری از موضع تهمت و ... بود .
اما با گسترش احساس مالکیت نسبت به مجموعه های دولتی ، با یا بدون تاسیس شرکت های خصوصی یا تعاونی باربری ، حمل و نقل و ... ، این قبیل فعالیت ها نیز توسط اشغال کنندگان دوایر عمومی و دولتی به تصرف و انحصار درامد و تقریبا بیشر فعالیت های اقتصادی در چنبره دولتیان و حکومتیان قرار گرفت .

۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

در باره ( توسعه this fucking ) ! ؟

در مورد ( توسعه this fucking ) : !؟
بله ، تعجب نکنید ! ، این توسعه لعنتی ! ، دیس فاکینگ توسعه !
منظورم خود توسعه هستش ، توسعه اقتصادی اجتماعی و همه تئوری های علمی اش . شما اگر در جامعه ای قصد داشته باشید مکانیزم توزیع ثروت و بهره مندی از حقوق دولتی و اجتماعی را تغییر دهید ، به نفع گروه های خاصی از دست دیگران خارج کنید ، برای اینکه بتوانید کارگران ساده تا کارمندان و متخصصان شرکت ها و سازمان های دولتی را اخراج و بجای آن ها بستگان و خودی های تان را جذب بدنه دولت کنید ،
برای اینکه عناصر بدون تجربه و تخصص و شایستگی خودتان را ، ابتدا به صورت کارمزدی بعد قراردادی ، و در نهایت رسمی آویزان دولت کنید ،
بایستی نیروهای رسمی موجود را ابتدا به خرید خدمت ، سپس قرارداد عادی ، قرارداد کارمزدی ، روزمزد و ساعتی تغییر وضعیت داده و نهایتا اخراج کنید ،
برای انجام این بی عدالتی ها و بسیاری دیگر که یکایک خواهم گفت : به تئوری های توسعه ، بهره وری ، R&D ، دِوِلوپمنت اند ریسرچ ! ، و خیلی چیزهای دهن پرکن دیگه که حتما بایستی چند تا اصطلاح انگلیسی باکلاس هم توی اش بکار رفته باشد ! و کارشناسان تازه کار و تازه فارغ التحصیل این رشته ها ، شدیدا نیاز دارید .
ادامه :
در این شرایط برای بعضی ها سوال پیش می آید که :
جل الخالق ! ، امنیت شغلی و رفاه کارگران آن قدر برای ما مهم است ، که در قانون کاری که بعد از انقلاب ، آن هم به زور مجمع تشخیص مصلحت نظام (چون شورای نگهبان با آن مخالف بود ! ) ، تصویب کرده و به اجرا گذاشتیم ، یعنی کارفرمای بخش خصوصی را مجبور کردیم کارگری که کار نمی کند ، تنبل و دردسرساز است را تحمل کنند ، حال چگونه است که خودمان در سیستم عریض و طویل دولت و به پشتوانه پول بی حساب و کتاب نفت ، زورمان می آید که چند نفر کارگر رسمی داشته باشیم ، حتی اگر بدون کار کردن هم حقوق بگیرند قاعدتا نبایستی با سیاست های کلان حاکمیت در تعارض باشد ؟!؟!
آن گاه لازم است کسی برای طرح کننده سوال توضیح دهد که لازمه توسعه اقتصادی کوچک کردن دولت است ، واگذاری کار مردم به خود مردم ، افزایش راندمان کاری ، کاهش چسبندگی جغرافیایی و سازمانی نیروی کار است ، ...
بعد با ملایمت برایش از آن کارشناس توسعه حدیثی نقل کنید که گفته است : در کشورهای جهان سوم توسعه حادث نمی شود ، مگر با تب آلود شدن حرکت های زندگی مردم آن کشورها ! .
بنابراین اندکی "تب آلود" کردن زندگی کارگران و کارمندان بیکاره و مفت خوار و تن بارۀ دولتی که در راه رسیدن به توسعه آن چنانی و تمدن 1400 یا 4100 که چیزی نیست ؟ ، هست ؟ !
به احتمال زیاد طرح کننده پرسش و شبهه که کارشناس به تازگی فارغ التحصیل رشته های : توسعه ، علوم اداری ، منابع انسانی و ... است ، با تصور روزهای خیلی خیلی بهتر ، چشمش را بر فاجعه انسانی و بی عدالتی و کلاهبرداری سطح کلان و ملی در شرف وقوع خواهد بست .
و تا زمانی که حجم دولت آن قدر گل و گشاد گردد که سر از منازل و بیوت و لانه ها در آورد و بیکاری متخصصان و رانت خواری آقازادگان و بی هنران آن چنان عرصه را بر زندگی همگان تنگ کند ، چشمان اش را نخواهد گشود .
به احتمال زیاد ، هربار که در محفلی خانوادگی ، میهمانی ، عروسی ، از او در مورد توسعه بپرسید ، ابروها را در هم کشیده ، آب گلو و کانالهای پشت حلق را به زور جمع آوری ، قورت داده و غمی سنگین در چهره اش موج خواهد زد ، یا زیر لب واژگان و عبارت نامفهومی را بریده بریده ادا می کند که از لابلای آنها برای شما کلمات : توسعه و فاک fuck فقط مفهوم است !.
شما با خود خواهید اندیشید : این هم قسمتی از ادا و اصول و اطوار تخصص است دیگر ، کاش من هم رفته بودم دانشگاه ، مدرکی ... چیزی ... برای خودم درست کرده بودم ! ? .